پیشکسوت: همبستگی ملی یکی از مهمترین عوامل حیات دولتهای کنونی است که به واسطه آن هویت هر ملتی تکوین یافته و بقا و تداوم آن در طول زمان میسر می شود. بر همین اساس شناخت متغیرهای موثر بر آن بسیار حائز اهمیت است. وجود قومیت ها به عنوان قسمی از خرده فرهنگ ها یکی از متغیرهای مهم و موثر بر همبستگی ملی است که در بطن خود و در صورت بی توجهی به آن، خطر بالقوه ای برای این مهم نیز هست. همبستگی ملی در ایران نیز به عنوان کشوری کثیرالقوم، همواره در معرض تهدیدات گوناگونی و منجمله مطالبات قومیتی بوده است. بنابراین از گذشته های دور، همبستگی ملی همواره به عنوان یک هدف استراتژیک مورد توجه حکومت های ایران بوده و همچنان اولویت خود را حفظ کرده

 

واژگان کلیدی: همبستگی ملی، اقلیت قومی، مناقشات قومی، هویت ملی

مقدمه

همبستگی ملی یکی از مهمترین عوامل حیات دولت های کنونی است که به واسطه آن هویت هر ملتی تکوین یافته و بقا و تداوم آن در طول زمان میسر می شود. بر همین اساس شناخت متغیرهای موثر بر آن بسیار حائز اهمیت است. وجود قومیت ها به عنوان قسمی از خرده فرهنگ ها یکی از متغیرهای مهم و موثر بر همبستگی ملی است که در بطن خود و در صورت بی توجهی به آن، خطر بالقوه ای برای این مهم نیز است. همبستگی ملی در ایران نیز به عنوان کشوری کثیرالقوم، همواره در معرض تهدیدات گوناگونی و منجمله مطالبات قومیتی بوده است. بنابراین از گذشته های دور، وحدت ملی همواره به عنوان یک هدف استراتژیک مورد توجه حکومت های ایران بوده و همچنان اولویت خود را حفظ کرده است. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون، احتمال وقوع سطوح متفاوتی از منازعات قومی در استانهای قومی و عمدتا مرزی کشور، همواره یکی از مهمترین چالش های نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. اهمیت مسئله بدین جهت است که در حال حاضر به استناد آمارهای مختلف، بین 40تا50 درصد جمعیت ایران را اقوام غیر فارس تشکیل می دهند که وقوع منازعات بین آنها، می تواند آثار و عواقب زیانباری بر این مناطق و نیز بر روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقوام وارد کند. به همین دلیل برای سیاستگذاران سیاسی و اجتماعی کشور در سطوح عالی و میانی، ضروری است  تا همواره درک درستی از چرایی بروز مناقشات قومی داشته و با ارائه راهکارهایی مناسب بتوانند ضمن از میان برداشتن این منازعات، گامی اساسی در جهت تحکیم همبستگی ملی بردارند. گرچه در تحلیل رابطه میان قومیت ها و همبستگی ملی و همچنین درک علل بروز مناقشات قومیتی و ارائه راهکارها، نقطه نظرات مختلف وگاه متعارض مطرح می شود، اما می توان به مواردی که مورد اجماع صاحبنظران است، توجه ویژه داشته و آنها را مبنای سیاستگذاری ها در این زمینه قرار داد.

مقاله حاضر به طور مشخص در صدد پاسخگویی به این سئوال اصلی است که: چگونه می توان بین علایق قومی اقوام ایرانی و همبستگی ملی ارتباط برقرار کرد؟ فرضیه اصلی مقاله نیز این است که: به نظر می رسد که از یک سو با اصلاح مناسبات دولت مرکزی با مناطق قومی و از سوی دیگر از طریق ایجاد و توسعه روابط و تعاملات مثبت بین اقوام مختلف ایرانی، می توان به تقویت همبستگی ملی و همسو نمودن منافع قومی و ملی در بین آنان، کمک کرد.

برای پاسخگویی به سوال اصلی و و سوالات فرعی منشعب از آن و نیز محک زدن فرضیه، این مقاله در شش قسمت سازماندهی شده است: در بخش اول به موضوع همبستگی ملی و مولفه های آن اشاره می شود. در بخش دوم به بررسی جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی و ویژگی های زبانی و مذهبی آنان پرداخته می شود. بخش سوم به بررسی علل بروز مناقشات قومیتی اختصاص یافته است. در بخش چهارم زمینه های ایجاد همبستگی ملی در ایران بررسی می شود. بخش پنجم به بحث در باره راهکارهای حل مناقشات قومی در محورهای مختلف سیاست، فرهنگ، دین و مذهب، آموزش و پرورش، زبان و ادبیات، توسعه و اقتصاد اختصاص یافته است و در نهایت در بخش پایانی این مقاله با بررسی وضعیت روابط بین قومی در ایران، و چگونگی نقش این مولفه در جهت ایجاد همبستگی ملی، فرضیه اصلی مقاله محک زده می شود.

 

اول: همبستگی ملی و مولفه های آن

همبستگی ملی یکی از مهمترین لوازم تداوم حیات دولت های کنونی است. به لحاظ پیوند خاصی که بین دولت و ملت در عصر جدید ایجاد شده است، تصور دولتی که در آن همبستگی ملی برقرار نباشد، تقریباً امکان ناپذیر است. ایجاد همبستگی ملّی از چنان اهمیتی برخوردار است که دولت ها برای نیل به آن تمامی تدابیر و روش ها را به کار می گیرند و گاهی به اعمال خشونت نیز متوسل می شوند. ایجاد همبستگی ملّی در کشورهایی که دارای تنوع قومی هستند، اهمیتی مضاعف دارد. چنانچه پیداست، تنوع قومی ناظر بر وضعیتی است که گروه های قومی مختلف هر کدام با هویت خاص خود که ریشه در تجربیات، منافع، خودآگاهی ها و تبار مشترکشان دارد، در درون یک اجتماع بزرگتر قرار گیرند. بر این مبنا، تنوع قومی ناظر بر اجتماعی است مرکب از اقوام مختلف با هویت های مختلف. (صالحی امیری، 1385: 39).

ایجاد همبستگی در سطح یک کشور به مثابه اجتماعی کلان است که مرکب از اقوام مختلفی است که محدودۀ زندگی آنها مرزهای سیاسی کشورهاست. اجتماعی که در ادبیات سیاسی به « ملّت » معروف است. با این حال، ملّت هویتی متفاوت از گروه ها و اجتماعات قومی دارد. آنچه این اقوام پراکنده و گاه متفاوت را به صورت ملّتی یکپارچه در می آورد و هویتی متفاوت از هویت قومی اقوام را تشکیل می دهد، پیوند هایی عمومی است که مولد نوعی همسبتگی ملّی در بین آنهاست. این پیوند ها سبب پدیدار شدن هویتی متفاوت از سطح قومی می شود، که لازمه یا مولد همبستگی در سطح کلان تر است. در نتیجه این هویت، همبستگی ملّی پدیدار می شود. چنین هویتی را «هویت ملّی» و چنان همبستگی را «همبستگی ملّی» می نامند. بنابراین، در مورد ملّتهایی که مرکب از اقوام گوناگون هستند، برخی به جای «دولت- ملّت» از اصطلاح دولت ملّی استفاده می کنند. در دولت های ملّی از دو نوع الگوی مصنوعی و طبیعی ملّت یا همبستگی می توان یاد کرد: الگوی مصنوعی متأثر از فرآیندهای مدرنیته و از جمله ایدئولوژی های ناسیونالیستی آن پدیدار شده اند. در چنین دولت هایی وظیفۀ ایجاد هویت و همبستگی ملّی بر عهدۀ ایدئولوژی های ناسیونالیستی است که به وسیلۀ گروهی از نخبگان فکری فرهنگی و سیاسی این جوامع طراحی شده و راهنمای عمل نظام سیاسی آنها است. الگوی طبیعی ملّت ناظر بر پدیدار شدن ملّت هایی کهن است. در این ملّت، هویت های ملی و همبستگی ملّی ناشی از آن، امری طبیعی و خودجوش است. کشور ایران از جملۀ کشورهایی است که چنین وضعیتی را دارد ( همان: 41-42).

مؤلفه های مؤثر بر همبستگی ملّی

همان طور که اشاره شد، همبستگی ملّی ناظر بر پیوندهایی است که اجتماعی را به ملّت تبدیل کند و بقا و تداوم آن را تعیین کند. چنین پیوندهایی محصول علل و عوامل مختلف و متنوعی هستند و ابعاد عینی و ذهنی متعددی دارند. فرهنگ ها، نظام های اعتقادی، جهان بینی ها، مذاهب و ایدئولوژی ها در زمرۀ عوامل ذهنی تأثیر گذار بر همبستگی هستند. از طرفی نهادهای اجتماعی همچون خانواده، نهادهای رسمی و غیر رسمی و نهاد دولت و اجزای آن، در زمرۀ عوامل عینی آن هستند. ( قمری، 1384: 7)

امروزه از سوی جامعه شناسان و نظریه پردازان علم سیاست، علل بسیاری به عنوان مؤلفه های لازم برای ایجاد همبستگی ملّی برشمرده شده که در این مقاله به سه مولفه مهم آن اشاره می شود:

  1. عناصر هویت ملّی: اگر هویت ملی ایرانی را بر مبنای عناصری چون زبان، دین، تاریخ، فرهنگ، سرزمین مشترک تعریف کنیم، می بینیم که این عناصر ریشه در گذشته دارند و در طول زمان عامل ایجاد پیوند میان ایرانیان بوده اند.

الف) عامل زبان، ادبیات و شعر فارسی: می توان به ادبیات مشترک چند هزار ساله ایرانیان به عنوان یکی از عوامل مهم اشاره کرد. شاهنامۀ فردوسی و علاقۀ ایرانیان به آن یکی از نمونه های روشن است ( یونسی، 1387: 40). زبان فارسی به تعبیر ارنست گلنر حامل نوی فرهنگ والاست که عامل ارتباط ایرانیان است ( قمری، 1384: 10).

ب) دین: دین چه در دوران قبل از اسلام و چه بعد از آن، عنصری هویت بخش بوده و هم اکنون علی رغم اختلافات مذهبی، تأکید به اشتراکات دین اسلام مهمترین عامل وحدت بخش است.

ج) عوامل جغرافیایی و سرزمین مشترک: وابستگی مکانی هر شخص جزئی از هویت اوست. اهمیت این عامل به آن است که در چه شرایطی و در برابر چه کسی بروز کند. شرط مهم این عامل، در تهدید یا به عبارتی در رویارویی با دیگران است ( یونسی، 1387: 40).

د) فرهنگ و تاریخ مشترک: این عوامل در پیدایش آداب و سنن فرهنگی خاص مؤثر بوده اند که خود باعث به وجود آمدن روحیات مشترکی در بین ایرانیان شده است ( قمری، 1384: 11).

2.     توسعه یافتگی: توسعه که خود به عنوان مهمترین هدف در صدر برنامه های دولت ها قرار دارد، دارای ابعاد مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است که هر کدام شاخصهای مربوط به خود را دارد. مقصود ما از توسعه، توسعۀ همه جانبه و جامع، در تمامی ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی است.

در باب تأثیر توسعه بر همبستگی ملّی نظریه های متعارضی وجود دارد که آنها را می توان در سه دسته نظری قرار داد. دستۀ اول بر این باورند که توسعه یافتگی موجب تقویت همبستگی می شود. دستۀ دوم معتقدند که توسعه یافتگی موجب تضعیف همبستگی ملّی می شود و دستۀ سوم بر این عقیده اند که توسعه «تیغی دو لبه» است و بسته به اینکه در چه جامعه ای و با چه فرایندی طی شود، از یک سو می تواند موجب تقویت همبستگی و از سوی دیگر می تواند موجب تضعیف آن شود. توضیح اینکه ارتباط میان توسعه و همبستگی ملّی بر مبنای دو شاخص مهم «دولت سازی» و «ملّت سازی» سنجیده می شود. هر کشوری در مسیر توسعه، ناچار به گذار از آنها است. چنانچه شاخص های یاد شده به شکل مطلوب خویش لحاظ نشود، موجب تضعیف همبستگی ملّی خواهد شد.

کارل دویچ در کتاب «ناسیونالیسم و انواع آن» معتقد است که تشکیل دولتی محبوب فرآیند یکپارچگی را تسهیل می کند. بدین معنی ضرورت دارد تا فرآیند دولت سازی، به عنوان یکی از شاخص های توسعۀ سیاسی، با جهت گیری جمعی و ایجاد فرصت برای مشارکت برابر همه اقوام دنبال شود. با پیدایی ملّت ها، بشریت با عبور از وفاداری های ایلی، قبیله های، قومی و... وفاداری خویش را به دولت کشور ارتقا می دهد و با اجتماع نیروی عظیمی از مردمان موتور محرکۀ توسعه را شتاب می بخشد. توسعه ای موجب ملّت سازی و تقویت همبستگی ملّی می شود که از آهنگی موزون، همه جانبه، تدریجی بومی و عادلانه برخوردار باشد. در غیر این صورت، و در صورت بروز نابرابری در توسعه، انتظار اینکه مردم محروم، وابستگی به ساختار ملّت نشان دهند، انتظار نابجایی است. لذا محرومان در فرآیند ملّت سازی، مشارکت دلسوزانه از خود نشان نمی دهند و تحقق این فرآیند مشکل می شود ( همان: 25-37).

  1. روابط بین فرهنگی: ارتباط بین فرهنگی ارتباط بین آن دسته از مردمی است که ادراکات فرهنگی و سیاست های نمادین شان به آن اندازه ای مجزا است که رویداد ارتباطی را شکل می دهد که سطوح متفاوتی را در بر می گیرد. در جریان رابطۀ فرهنگی، فرد در معرض سایر ارزش های فرهنگی قرار می گیرد و در نتیجه، فرآیندی انعکاسی شروع می شود که موجب تعامل مثبت بین اشخاص و فرهنگ ها می شود. ارتباط بین فرهنگی به صور مختلفی نظیر: ارتباط بین نژادی، ارتباط بین قومی، ارتباط بین فرهنگی و منطقه ای و... است.

در مجموع چنانچه روابط قومی را در رابطه با همبستگی ملّی مد نظر قرار دهیم، آن را می توانیم شامل دو نوع رابطه بدانیم: رابطۀ دولت- قوم که رویکردی سیاسی است و رابطۀ قوم- قوم که رویکردی اجتماعی است.

رابطۀ دولت- قوم: یکی از متغیرهای مهم و تأثیر گذار بر اجتماعات قومی کشور، رویکردها، شیوه ها و روش های حکومت ها در تنظیم تعاملات و مناسبات خود با اقوام و مدیریت آنها و سیاست ها و رویه هایی است که بر این تعاملات حاکم است. روابط و مناسبات میان دولت- اقوام در نوع و چگونگی این رابطه گام مهمی در تحکیم یا تضعیف همبستگی ملّی است. ( صالحی امیری، 1385: 14)

رابطۀ قوم- قوم: رابطۀ بین قومی، رابطۀ اجتماعی بین اعضای دو یا چند گروه قومی است. که روابط اعتقادی، سیاسی و فرهنگی و اجتماعی را در بر می گیرد. در صورتی که روابط بین قومی، افزایش یابد، تعلق و وفاداری اقوام به اجتماع ملّی افزایش پیدا می کند و مرزهای هویتی «درون گروه- برون گروه» ضعیف می گردد و راه ورود اجتماعات قومی به درون اجتماع ملّی هموار خواهد شد ( قمری، 1384: 188).

 

دوم: موقعیت اقوام ایرانی

1- قوم آذری:

این گروه که پس از فارس ها، بزرگترین قوم در ترکیب ملّی ایران است، عمدتاً در بخش شمال غربی ایران، در استان های آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان و قزوین استقرار داشته و ادامۀ آن به استان همدان و غرب گیلان گسترش یافته است. علاوه بر این، در شهرهای تهران، قم و اراک نیز به صورت ادغام اجتماعی، جمعیت بسیاری را شامل می شود.  آذری ها در متغیرهای لهجه و احساس قومیت با اکثریت ملّت ایران، یعنی فار سها، تفاوت دارند، اما در متغیر دین و مذهب (شیعه) و نیز تکلم به زبان رسمی کشور، یعنی فارسی، با اکثریت ملّت مشترکند. منطقۀ آذری نشین ایران، با آذری های قفقاز در سه متغیر زبان، قومیت و مذهب همسان اند؛ زیرا قبل از معاهدات گلستان و ترکمنچای، آنها به صورت یکپارچه  بخشی از ایران تاریخی و باستانی بودند. نکته اینجاست که هر چند آذری های ایران کنونی، وجوه مشترک  بیشتری با آذری های قفقاز و ساکن در آن سوی مرزها دارند، اما گرایش شدیدی به ملّت ایران نشان می دهند و خود را جزء لاینفک آن می دانند. (مطلبی،19:1387)

2- قوم کرد:

کردها، پس از فارس ها و آذری ها، سومین گروه از ملّت ایران به شمار می آیند. این قوم در حال حاضر در غرب کشور در استان های کردستان، جنوب آذربایجان غربی و بخش هایی از استان های کرمانشاهان و ایلام مستقر هستند. این ناحیه بخشی از منطقۀ کرد نشین، مشتمل بر نواحی شمال عراق، جنوب شرقی ترکیه و شمال شرقی ترکیه است. دستجاتی از این قوم در شمال خراسان و گروهی نیز در کشور ارمنستان به صورت اقلیت قومی به سر می برند. زبان کردی در قالب لهجه های خاصی چون «کرمانجی»، «سورانی»، «زرزا»، «گورانی» و «کلهر»، از حیث ساختار و ریشه از شاخه های ایرانی زبان های هند و اروپایی است که در عین داشتن زیر ساخت مشترک با زبان ایرانی نظیر بلوچی، پشتو و فارسی، گونۀ خاصی از زبان است که اقوام و گروه های کرد را به هم پیوند می دهد و از عوامل یکپارچگی و تجانس این قوم به شمار می آید. از حیث مذهبی، کردها به دو گروه سنّی شافعی و شیعه تقسیم می شوند. بر خلاف کردهای کردستان که اهل سنّت و شافعی مذهب اند، کردهای منطقۀ کرمانشاهان و ایلام عمدتاً شیعه اند. در مجموع اگر چه کردها در ریشه های نژادی، زبانی و تاریخی و بعضی خصلت های فرهنگی با بخش مرکزی (ایران) دارای مشترکاتی هستند اما از جهت مذهبی، قومی و زبان محاوره با بخش مرکزی ایران متفاوت اند و در عوض با نواحی کرد نشین خارج از مرزها، به ویژه کشور عراق، همگونی دارند. اجتماع این سه خصلت، که فصل ممیز کردها از بخش مرکزی ایران و در مقابل پدید آورندۀ نیروی جاذبۀ میان پاره های فضایی کرد نشین خاورمیانه شده، زمینۀ بحرانی مداوم را در منطقه فراهم آورده است. (همان،20)

3.قوم عرب:

قلمرو اصلی قوم عرب استان خوزستان واقع در جنوب غربی ایران است. این منطقه از طرف شمال به استان لرستان و قوم لر، از شمال شرقی با استان اصفهان، از شمال غربی با لرهای ایلامی، از شرق با لرهای بختیاری و بویر احمدی از جنوب شرقی با استان بوشهر و از جنوب غربی و غرب با اعراب کشور عراق همجوار هستند. ( صالحی امیری، 1385: 139)

عرب های ایران در بخش مرکزی و جنوب غربی استان خوزستان استقرار دارند. خوزستان به لحاظ توپوگرافی و ساختار قومی و فرهنگی به دو بخش خوزستان مرتفع و خوزستان کم ارتفاع تقسیم می شود. خوزستان مرتفع بین دشت کم ارتفاع خوزستان و دامنه های غربی رشته کوه زاگرس واقع است؛ این بخش از نظر انسانی و فرهنگی، در واقع امتداد گسترۀ جغرافیایی بخش مرکزی است و اساساً قشلاق عشایر و ایلات لر و بختیاری ناحیۀ زاگرس به شمار می رود. به دلیل غلبۀ فرهنگ ایرانی، باید این منطقه را دنبالۀ بخش مرکزی ایران دانست که در شرق و شمال جلگۀ خوزستان گسترش دارد و بر خوزستان کم ارتفاع مشرف است. خوزستان کم ارتفاع بخش های غربی و جنوبی جلگۀ خوزستان را شامل می شود. مردم این خرده ناحیه، که عمدتاً عرب و دارای فرهنگ خاص هستند، از بافت انسانی و فرهنگی خوزستان مرتفع متمایزند. ساکنان منطقۀ عرب نشین خوزستان از حیث زبان و قومیت، اصالتاً عرب هستند. مردم این منطقه عمدتاً شیعه مذهب اند. قلمرو ناحیۀ عرب نشین شیعه مذهب به مناطق جنوبی عراق نیز گسترش پیدا می کند. تجانس مذهبی منطقۀ عرب نشین خوزستان و دنبالۀ برون مرزی آن، نوعی گرایش رفتاری در مردم این منطقه نسبت به بخش مرکزی ایران به وجود آورده است. (مطلبی،21:1387)

4.قوم بلوچ:

قوم بلوچ در ناحیۀ جغرافیایی مشتمل بر جنوب شرقی ایران، جنوب غربی افغانستان و شرق پاکستان مستقر است. بلوچستان ایران، منطقه ای از کشور است که با ایالت بلوچستان در جمهوری فدرال پاکستان و ناحیۀ بلوچ نشین افغانستان، پیوند فضایی و جغرافیایی مشترکی دارد. سرزمین بلوچستان با مساحتی حدود 175000 کلیومتر مربع در جنوب شرقی ایران واقع است. برای بیان ملموس تر وسعت بلوچستان، باید گفت که فاصلۀ شهر زاهدان، در شمال آن، تا چابهار، در جنوب آن، 705 کیلومتر و عرض آن از کوهک تا شرق جازموریان 950 کیلومتر است.

از نظر مذهبی اقلیت بلوچ ایران، اهل سنت هستند و از این جهت نیز، با بلوچ ها و قلمرو اهل سنت پاکستان شبه قارۀ هند مجانست و با بخش مرکزی ایران تفاوت دارند. از نظر ريشة زبان و لهجه، زبان بلوچي را همانند پشتو، تاجيكي و كردي عضو خانوادة زبان هاي ايراني مي دانند، اما لهجه هاي بلوچي در مناطق بلوچ نشين ايران و پاكستان به مراتب به هم نزديك ترند تا به زبان فارسي. بنابراين بلوچستان ايران و پاكستان در سه متغير مذهب، زبان و قوميت با يكديگر تجانس دارند.  تركيب اين سه متغير همسو بر همگرايي دو بخش بلوچ نشين پاكستان و ايران تأثير گذاشته و آرمان سياسي بلوچستان بزرگ را در قالب تلاش سياسي «بلوچستان آزاد» پديد آورده است. از ديگر عوامل عمده اي كه بلوچستان را از بخش مركزي ايران جدا نگاه مي دارد، وضعيت جغرافيايي است. دو عامل جغرافيايي دوري از مركز و فضاي كويري عاري از حيات فعال، تأثير عمده اي در جدايي اين منطقه داشته است. نكتة مهم اين است كه اين منطقه، نسبت به ديگر مناطق حاشيه اي، دردسر كمتري براي دولت مركزي به وجود آورده و جنبش فراگير سياسي استقلال طلب در آن شكل نگرفته است. (همان:22)

 

5.قوم تركمن:

تركمن هاي ايران در استان گلستان، در سرزميني واقع بين دو رود اترك و قره سو، و در استان خراسان شمالي، در بخش هاي قوچان، بجنورد، و سرخس زندگي مي كنند. قلمرو فضايي قوم تركمن از اين منطقه واقع در شرق درياي مازندران آغاز مي شود و به سمت آسياي مركزي گسترش و امتداد پيدا مي كند. اكثر تركمن هاي ايران در استان گلستان، يعني در شهرهاي گنبد، بندر تركمن و مراوه تپه ساكنند. نواحي تركمن نشين آسياي مركزي، پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، در قالب دولت مستقل تركمنستان، هويت ملي جديدي يافت و قوم تركمن صاحب دولت ملي خاص شد. تركمن ها، كه نسبت به ديگر اقوام حاشيه اي ايراني، قلمرو فضايي محدودتري دارند، همانند قوم كرد و بلوچ در سه خصيصه و متغير زبان، قوميت و مذهب از بخش مركزي ايران متمايزند. بالعكس با كشور تركمنستان در اين سه ويژگي اشتراك و تجانس دارند. تركمن ها مسلمان و اهل سنت و حنفي مذهب اند.

با ملاحظه اطلاعات فوق در باره اقوام ایرانی می توان نتیجه گرفت که:

-   اقوام گوناگون و اقليت هاي مذهبي در مهمترين حوزه هاي راهبردي كشور و جداره هاي مرزي اسكان یافته اند كه عقبة آنها در وراي مرزها و خارج از حوزة نفوذ و اثرگذاري حاكميت ملي قرار دارد. از اين منظر، به لحاظ ارتباط و پيوند اين حوزه ها به شدت كاهش پيدا مي كند. بخشي از اقوام كرد، ترك، بلوچ و عرب در ايران و بخشي از آنها در مناطق همجوار ديگر كشور ها اسكان يافته اند. وجود اين اقوام در همسايگي ايران، هر چند مي تواند سبب نفوذ فرهنگي ايران شود، در چرخه اي معيوب مي تواند به مداخلة بيگانگان در حوزة داخلي ايران منجر شود. در این زمینه می توان به فعالیت های حزب منحله دموكرات در مناطق كرد نشين شمال عراق، جنبش ملّي بلوچستان ايران معروف به جمبا در بلوچستان پاكستان، جنبش خلق عرب در عراق و پان تركیست ها در جمهوري آذربايجان و تركيه اشاره كرد.

-  از سوي ديگر وجود گسل هاي فعال منازعة قومي و مذهبي در جداره هاي همسايگان ايران، نظير هندوستان، گرجستان، روسيه، لبنان، فلسطين اشغالي و ديگر نقاط خاورميانه، امكان بروز تهديدات قومي را فعال مي سازد.

-  گروه هاي جمعيتي و قومي مناطق پيراموني و حاشيه اي ايران از حيث تجانس با بخش مركزي ايران، وضعيت هاي متفاوتي دارند و رفتار سياسي آنها نيز تا اندازه اي تابع نسبت تجانس آنها با بخش مركزي و ميزان مداخلة نيروهاي تحريك كنندة خارجي بوده است.

-  اقليت هايي كه در هر سه متغير قوميت، زبان و مذهب فاقد تجانس لازم با بخش مركزي اند، بيشترين درجة تفاوت نسبت به بخش مركزي را دارند. سه قوم كرد، بلوچ و تركمن از اين لحاظ وضع مشابهي دارند، ولي تجلي رفتار آنها نسبت به بخش مركزي بسته به اقتدار دولت مركزي، ميزان احساس مشاركت در امور جاري كشور، انسجام دروني و شرايط و مقتضيات منطقه اي است.

-  در اين ميان، قوم كرد با جمعيت بيشتر، نمود و قوت بيشتري در رفتار سياسي با بخش مركزي دارد، پس از كردها به ترتيب قوم بلوچ و قوم تركمن قرار دارند؛ رفتارهاي سياسي اين دو با مركز، به دليل جمعيت كمترشان، نمود كمتري دارد. (همان:24)

 

سوم: علل بروز مناقشات قومی

زمینه یابی علل و وقوع مناقشات قومیتی از رهیافت های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و.... قابل بررسی است. از آنجا که تحلیل تک سببی وافی به مقصود و جامع نیست و مشخصاً هر بحران قومی متأثر از زمینه های متعددی است، لذا از میان نقطه نظرات بسیاری که مطمح نظر قرار گرفته اند، به بررسی پنج عامل ذیل که در خصوص قومیت های ایرانی کاربرد مؤثرتری دارند، اشاره می شود:

  1. عوامل ذهنی: معمولاً در میان افراد یک منطقۀ فرهنگی که دارای نژاد، زبان، دین، آداب و رسوم مشترک باشند، نوعی همبستگی قومی شکل می گیرد. این همبستگی قومی ویژگی ای است که نسبت به خودی احساس همدردی و نسبت به دیگران احساس بیگانگی ایجاد می کند. همین همبستگی از لحاظ سیاسی تبدیل به نیرویی می شود که خواهان قبضه کردن قدرت بوده و از لحاظ فرهنگی- اجتماعی، خواهان عمومیت یافتن ارزش های قومی است. قدر مسلم در مورد اقوام ایرانی به رغم شباهت های زیاد فرهنگی با سایر نقاط ایران، نوعی تمایزات فرهنگی نیز از جهت زبان، آداب و رسوم و خصوصاً مذهب به چشم می خورد. به عنوان مثال بخشی از کردهای ایرانی مسلمان شافعی مذهب اند و از این جهت تفاوت هایی با سایر بخش های ایران دارند. و همین عامل مهمترین علّت ایجاد همبستگی کردهای سنّی در مقابل غیر کرد بدل شده است ( امیری، 1386: 87).

یکی از علل مهم شکل گیری مناقشات قومی تحقیر خرده فرهنگ هاست به طور مثال برای قرنها، روستانشینی در کشور ما یک افتخار بوده و یا حداقل عیب محسوب نمی شد. اما اکنون برخی از نهادها همچون صدا و سیما در برخی برنامه های خود با درست کردن یک زبان دهاتی، خرده فرهنگ آنها را به تمسخر می گیرد. لذا تحقیر خرده فرهنگ ها  سبب می شود تا حاملان این خرده فرهنگ ها یا مشی انفعال (تحقیر) را بپذیرند و یا با واکنشی تند به آن پاسخ دهند (احمدی، 1387: 73).

  1. کارگزاران نهضت قومی ( نخبگان و سازمان ): در هر نهضت سیاسی، باید کارگزارانی باشند که هدایت و سکانداری نهضت را بر عهده بگیرند و به آن سازمان بدهند. این افراد به صورت خود جوش یا بر حسب علایق سیاسی از درون نهضت بر می خیزند و یا خود ایجاد کنندۀ امواج سیاسی مبتنی بر خودآگاهی قومی هستند (همان ).

نکتۀ مهم قابل ذکر دیگر آنکه در اثر توسعه نیافتگی، نابرابری (شکاف در جامعه به وجود می آید که از سوی نخبگان سرخورده از سازوکارهای غیر دموکراتیک نظام سیاسی، مورد استفاده ابزاری قرار می گیرد و در نتیجه نخبگان، اقوام را برای مقابله با حکومت و طرح تقاضاهای قومی تحریک می کنند و باعث منازعات قومی می شوند ( قمری، 1383: 45).

  1. عوامل بین المللی: یکی دیگر از عوامل مؤثر در بروز مناقشات قومیتی عوامل بین المللی هستند. اصولاً انگیزه های مختلفی در پس تعامل نیروهای بین المللی و تنش های قومی نهفته است که معمولا حول سه مقوله تحلیل و بررسی می شوند. با توجه به مصنوعیت مرزبندی، این امر سبب تقویت نیروهای گریز از مرکز می گردد. مصنوعیت مرزبندی به این معنی است که مرزهای جغرافیایی کشورها با مرزهای فرهنگی آنها بعضاً همگن نیست و در صورت شرایط مقتضی این امر می تواند زمینۀ مناقشات قومی را در پی داشته باشد ( همان: 72).

در مواقعی، قدرت های خارجی با دامن زدن به تنش های قومی از آن جهت امتیاز گیری سیاسی بهره می گیرند. در این زمینه، مواردی زیادی وجود دارد که فرمول: مناقشۀ قومی= نیروهای خارجی + امتیاز گیری سیاسی، را تأیید می کند. به طول مثال پس از فروپاشی شوروی و شکل گیری جمهوری آذربایجان، هم اکنون این کشور و مردمش روند ملّت سازی را طی می کنند و در انجام این کار، نیاز به باز تعریف خود جهت احراز هویت ملّی و تمایز همسایگان دارند. و در این راستا در پی ایجاد هویت ملّی نوین از طریق تحریف واقعیات تاریخی نموده اند. آنها با استفاده از جریان پان ترکی و ایدئولوژی آذربایجان گرایی در ایران، سعی در تبلیغ لزوم الحاق دو آذربایجان داشته و دارند. ( احمدی، 1378: 298)

در حال حاضر نکتۀ مهم دیگر، تقابل ایران و غرب (به خصوص آمریکا) و وجود دولت های صاحب نفوذ در سازمان های بین المللی است که با داشتن ابزارهای حقوقی و سازمانی می کوشند تا در امور داخلی کشور ما مداخله کنند. بدیهی است در چنین شرایطی، یکی از زمینه های مناسب برای تعیین این قبیل سازمان ها وجود همین شکاف های قومیتی است ( کفاش، 1382: 187).

  1. موقعیت جغرافیایی اقوام: موقعیت مساعد جغرافیایی یا به تعبیری میزان بهره مندی از سه فاکتور همزمان استقرار قومیت ها در حاشیۀ مرزهای کشور، وجود جمعیتی از هم تباران مذهبی و فرهنگی در آن سوی مرزهای کشور و موقعیت مناسب توپوگرافیک (وجود ناهمواری ها، کوه ها، جنگل ها که امکان استتار و انجام عملیات پارتیزانی از سوی گروه های گریز از مرکز را بهتر از مناطق دیگر فراهم آورد)، به بروز و استمرار خشونت های قومی در بعد از پیروزی انقلاب، کمک کرده است. ( مقصودی، 1380: 452)

5.عوامل عینی: عوامل عینی که اساسا ریشه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارند، منجر به تلقی نوعی تبعیض یا نابرابری نسبی بین اقوام می شوند. عوامل عینی مبین این حقیقت هستند که درک و تلقی محرومیت  و تبعیض قومی در ابعاد مختلف، مهمترین عوامل بروز کشمکش های قومی را فراهم می آورد. در حال حاضر سطح زندگی مردم در اغلب استان های مرزی کشور پایین تر از سطح زندگی متوسط مردم ایران است. به طور مثال شاخص توسعه انسانی که ترکیبی از برخورداری جمعیت از امید به زندگی، نرخ با سوادی، هزینه های ناخالص سرانه و... است، در بیشتر استان های قومیتی ایران در سطح پایینی قرار دارد. به طور کلی اگر استان های کشور را از نظر نرخ رشد شاخص های توسعه انسانی و اجتماعی در رده های مختلف برخوردار، نیمه برخوردار و محروم تقسیم کنیم، متاسفانه اغلب قومیت ها در رده استان های محروم قرار می گیرند که خود مهمترین علت نارضایتی آنهاست. (برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به: امیدی،1386)

 

چهارم: فرصت های ایجاد همبستگی ملّی

با توجه به تنوع قابل ملاحظه و پراکندگی گروه های قومی- زبانی در گسترۀ جغرافیایی کشور، بررسی میزان همبستگی این گروه های قومی با مرکزیت کشور و عامل تقویت کنندۀ آن از اهمیت زیادی برخوردار است که در صورت برنامه ریزی مناسب، قابلیت مبدل شدن به فرصت برای حاکمیت نظام را داراست که خود می تواند گام مهمی در جهت تقویت همبستگی ملی باشد. در یک نگاه کلی، اهم این مقولات را می توان بدین شرح دسته بندی کرد:

  1. عناصر و مؤلفه های مشترک ملّی، تاریخی، هویتی: وجود این عناصر در کلیۀ اقوام ایرانی از جمله عواملی است که می تواند در شکل گیری هویت جمعی ایرانیان نقش بی بدیلی ایفا کند. تاریخ مشترک اقوام تحت نام ملّیت ایرانی، زبان فارسی که به عنوان زبان مشترک شناخته شده است، اسطوره های مشترک و قهرمانان و شخصیت های ملی مشترک و بالاخره هویت ملّی از جمله عناصر مهم ایجاد همگرایی است ( صالحی امیری، 1385: 408). همچنین دین اسلام به عنوان آیین مشترک ایرانیان، بیش از هزار سال است عامل وحدت بخش بوده است. به رغم وجود مذاهب مختلف شیعه و سنّی، ایرانیان حول محور دین اسلام از کیان و مرزهای کشور دفاع کرده اند ( خوشرو، 1387: 27). علاوه بر موارد مذکور، به وجود برخی عوامل دیگری می توان اشاره کرد که گر چه مختص به یک قوم خاص می باشد اما بهر حال باعث افزایش تعلق خاطر آن قوم به ایران شده است. مثلا در مورد قوم لر باید گفت یکی از عوامل همبستگی لرها با مردم ایران، وجود دولت مرکزی بوده است. لرستان تنها سرزمینی است که حدود 800 سال حکومت محلی داشته است ( امان اللهی، 1383: 112). و یا توزیع جغرافیایی آذری ها، از کانون اصلی به سوی بخش مرکزی و قلمرو فارس نشین و حضور چشمگیر آنان در تهران و دیگر شهرهای مرکزی ایران، منجر به ازدواجها و روابط سببی بی شمار آنان با سایر ایرانیان شده که این خود از  مهمترین عوامل ادغام آنان محسوب می شود. (ایزدی، 1380: 416)
  2. بن بست تئوریک گروه های سیاسی قوم گرا: از جمله فرصت های مهم در تحقق همبستگی ملی بن بست ایدئولوژیک و تئوریک گروه های سیاسی فعال قوم گرا در سالیان اخیر است. البته بهره مندی مطلوب از این مهم، با طراحی ساز و کارهای سیاسی و اجتماعی دقیق امکانپذیر است و بی توجهی به آن، می تواند این فرصت را به تهدید مبدل سازد.
  3. وجود شخصیت های سیاسی و فرهنگی ملی مقبول:  شخصیت های سیاسی و فرهنگی ملی که از پایگاه اجتماعی مناسب و از مشروعیت و مقبولیت کافی برخوردار باشند، از عوامل مهم همبستگی آفرین می باشند. تجربه نشان داده است که در برخی انتخابات دورۀ های مختلف وجود برخی شخصیت های مقبول ملی از عوامل مهم ایجاد روند همگرایی در کشور است.
  4. وجود سازمان ها، احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی ملی:  آن دسته از سازمان ها، احزاب و گروه های سیاسی و اجتماعی ملی که توان انتقال الگویی و ایجاد وفاق رویکردی و ارزشی را حداقل در یک عرصه دارا هستند، می توانند در شکل گیری و خلق «ما» های کوچک تر اما بین قومی، بین طبقه ای و بین نژادی بسیار مؤثر باشند.
  5. وجود نابسامانی ها، ضعف ها و کاستی های موجود در کشورهای همجوار: نابسامانی ها، ضعف ها و کاستی های موجود در کشورهای همجوار محدود کنندۀ روند جدایی طلبانه قوم گرایی و فرصت مناسبی برای تقویت روند همگرایی ملی است.

6. ایجاد بسترهای مشارکتی در عرصه های متعدد: ایجاد بسترهای مشارکتی برای اقوام مختلف ایرانی در عرصه های متعدد، از جمله فرصت های مناسبی است که با ایجاد ذهنیت مثبت در مناطق قومی، می تواند در برانگیختن حس تعهّد ، ایجاد انگیزه و افزایش امید آنان به آینده مؤثر افتد. سوابق چند سال اخیر گویای آن است که مردم ایران در مناطق قوم نشین، از آمادگی قابل ملاحظه ای برای مشارکت در عرصه های سیاسی، اقتصادی و.... برخوردارند، به شرط آنکه چنین فرصتی به آنها اعطا شود.

7. سرمایه گذاری های اقتصادی در مناطق قومی: وجود قابلیت ها و زمینه های مناسب اقتصادی در هر یک از مناطق قومی، از فرصت های مناسب جذب امکانات، توان و نیروی انسانی و قومی است. استفاده از این امکانات ضمن آنکه به رشد و توسعۀ ملّی یاری می رساند، می تواند در افزایش وابستگی اقتصادی- اجتماعی بین منطقه ای و همبستگی ناشی از این عوامل مؤثر باشد. ( صالحی امیری، 1385: 410- 408).

8. تقویت مجاری ارتباطاتی و اطلاعاتی بین مرکز و مناطق قومی: ارتباطات به عنوان یک عامل مهم و تعیین کننده، که نواحی مختلف کشور را به یکدیگر پیوند داده و بین نواحی کنش متقابل ایجاد می کند، در کشوری مثل ایران که جغرافیای طبیعی و انسانی ویژۀ خود را داراست از یک جایگاه مهم و ارزشمند برخوردار است. ( کفاش، 1382: 211) مسلّماً در این میان رسانه های گروهی نقش مهمی را در خنثی کردن فاصلۀ جغرافیایی و یکپارچه کردن و متحد کردن جمعیت پراکنده بر عهده دارند.

9.تقویت روابط بین قومی: از گذشته های دور تا کنون، گروه های قومی ساکن ایران، برای رفع نیازهای متقابل خویش، همواره با یکدیگر روابط مسالمت آمیزی داشته و همین امر نوعی انسجام به آنها بخشیده است. در پرتو این امر، گروه های قومی کمتر به انزوا و استقلال گرایش داشته و تمایلات برتری طلبانۀ آنها معمولا در جهت تسلط بر سراسر ایران و حاکمیت بر عموم بوده است تا تلاش برای جدایی طلبی. ( رضوی، 1387: 15)

پنجم: راهکارهای حل مناقشات قومی

برای بررسی راهكارها جهت حل مناقشات قومي لازم است تا ابتدا، به یک مطالعه پيمايشي كه در سال 1377 تحت عنوان «هويت هاي قومي و رابطة آن با هويت ملّي» انجام گرفته است، اشارة مختصري شود. در اين مطالعه كه روابط بين اقوام در چهار حوزه ارتباطي ( فضايي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي) صورت گرفته است، به طور كلي حاكي از تعامل مثبت روابط بين قوميت ها در ایران است ( قمري، 1385: 100).

اين مسأله نياز به بازسازي، طراحي، سياستگذاري و مهندسي مشخص دارد. به عبارتي ضروري است تا موضوع ارتقاء گفتگوهاي بين فرهنگي و برقراري تعاملات اجتماعي و اقتصادي اقوام ايراني با يكديگر، مورد توجه سياستگذاران قرار گيرد. تقويت فرآيند ارتباطات قومي و تعاملات گسترده فيما بين خرده فرهنگ ها، موجب كاهش حساسيت ها شده و سليقه ها، تقاضاها، هنجارها، مطالبات و انتظارات تمام شهروندان در خرده فرهنگ هاي مختلف را مشابه یکدیگر ساخته و موجبات وحدت ملي، انسجام اجتماعي و نهايتاً ثبات سياسي در کشور را فراهم می سازد. تعاملات قومي موجد همگن سازي، تقويت نقاط مشترك وحدت بخش، ايجاد تفاهم و علقه، رفع حساسيت ها و تعصبات مخرب و نهايتاً همبستگي ملي مي شود. اين تعلق خاطر به عناصر و ابعاد مختلف هويت ملي از جمله ادبيات، زبان، ميراث فرهنگي، تاريخ، دين و سرزمين مشترك، فرآيند ادغام اجتماعي را تسهيل مي کند. اين سياست انسجام بخشي و ادغام اجتماعي، از راه گفتگو و تعامل، شكل گيري مفهوم شهروندي، كاهش تفاوت ها، تقويت حس ملّي و... را به وجود مي آورد. ( حاجياني، 1383: 124)

منظور از ادغام اجتماعي فرآيندي است كه كه به موجب آن گروههاي متفاوت در يك اجتماع نهايي همبستگي مي يابند و اين احساس تعلق به اجتماع ملي از طريق گسترش شبكه روابط و گرايش مبتني بر اعتماد و احترام به ديگران محقق مي شود. منظور از روابط بين قومي نيز مجموعه اي از تعاملات است كه در جامعة ايران بين اقوام وجود دارد و در چهار بعد قابل بررسي و شناسايي است:

1. روابط اقتصادي: مجموعه اي از روابط اقتصادي و فعاليت هايي كه در جريان توليد و مصرف كالا شكل مي گيرد.

2. روابط سياسي: مجموعة ائتلاف ها و يا كدورتهايي كه مي تواند از نظر قدرت و تعامل بين اقوام مختلف وجود داشته باشد.

3. روابط فرهنگي: مجموعة تبادل نظر فكري، عقيدتي، فرهنگي و حوزة آموزشي است كه بين اقوام قابل بررسي باشد.

4. روابط اجتماعي: مجموعة دوستي ها، معاشرت ها، خويشاوندي ها، ارتباطات و عواطفي كه موجب ايجاد حس عاطفي و علاقمندي بين اقوام مي شود.

نتيجه اي  كه از اين پيمايش ملّي صورت گرفته است، نشان دهنده آن است كه روابط اجتماعي اقوام بيشتر از ساير روابط است. متاسفانه از نظر رابطة فكري، اقتصادي و سياسي ميزان ارتباطات و تعامل بين اقوام پايين است. در تمام اين چهار حوزه از روابط بين قومي، قوم فارس بيشترين گيرندگي رابطه و كمترين فرستندگي را دارد. به اين تعبير است كه مي توانيم بگوييم فارس ها قوم مركزي محسوب مي شوند. البته قوم فارس مجموعه تيره ها، زبانها و گرايش هايي متفاوت از لرها، كردها، بلوچ ها و... است. وقتي مي گوييم قوم فارس، فارس با تمام تنوع هايش مورد نظر است. اين نتايج بدين معناست كه رابطة ساير اقوام با قوم فارس بسيار بيشتر از روابط قوم فارس با ديگر اقوام است. بلوچ ها درست نقطة مقابل فارس ها قرار مي گيرند؛ در اين ارتباطات چهارگانه بيشترين فرستندگي و كمترين گيرندگي را دارند. در هر حوزه از روابط بين قومي، روابط بيش از حد نامتقارن است، يعني ميزان گيرندگي و فرستندگي روابط اقوام با هم تناسب ندارد. در حالي كه الگوي صحيح آن روابط اين است كه اقوام موجود در كشور تعاملات يكساني از لحاظ گيرندگي و فرستندگي داشته باشند كه در حال حاضر اين گونه نيست. نكته ديگري كه از اين پيمايش فهميده مي شود آن است كه روابط مبتني بر همكاري بين اقوام كاملاً بر روابط مبتني بر تعارض و خصومت چيرگي دارد و در ميان اين اقوام نخبگان فارس استعداد بيشتري در پيوند يا گسست قوي دارند. اگر بخواهيم تجزيه و تحليل كوتاهي در اين فرصت از اين پيمايش داشته باشيم، مرور برخي از اين نتايج ضروري است:

- كمترين همكاري با ساير اقوام از سوي آذربايجاني هاست و بيشترين همكاري از سوي بلوچ هاست. اين در حالي است كه ساير اقوام كمترين همكاري را با قوم بلوچ دارند.

- فارس ها كمترين همكاري را با ساير اقوام دارند، اما بيشترين همكاري از سوي ساير اقوام با قوم فارس شده است، به اين معنا كه فارس ها بيشتر از آنكه فرستنده رابطه باشند گيرنده رابطه هستند و خود را كمتر نيازمند به ساير اقوام مي دانند.

- اگر بخواهيم سلسله مراتب منزلت قومي را در ايران مخشص كنيم، فارس ها، بالاترين مرتبه را دارند، بعد از آن آذري ها، كردها، لرها و در نهايت بلوچ ها قرار مي گيرند. (قمري، 1385: 209- 208)

با توجه به مطالعه یاد شده و در راستای کاهش تنش ها و مهار مناقشات قومی، به نظر می رسد که باید به راه حل هایی متوسل شد که علل و شرایط بروز تنش بین آنها را خنثی کند. راهکارهایی که در عین احترام به هویت قومیت ها، امکان بهره مندی عادلانه آنها از منابع سیاسی و اقتصادی کشور را فراهم آورد. از دیدگاه مقاله حاضر، برخی از این راه حلها به شرح ذیل هستند:

الف) برنامه های سلبی

-  ممانعت از هر گونه تحقیر، تمسخر، تضعیف و بی اعتنایی نسبت به هر یک از اقوام و اقلیت ها.

-  خودداری از هر گونه تلاش برای تحمیل سازش قهری و برقراری سکوت تحمیلی.

-  جلوگیری از کاربرد سرکوب و ممانعت از بکار گیری خشونت در مقام حل و فصل مشکلات قومی.

-  پرهیز از هر گونه نفی یا انکار واقعیت وجود اقوام و خرده  فرهنگ واقعیت ها و یکسان انگاری فرهنگی.

-  رفع موانع مشارکت و برطرف سازی مشکلات موجود فرا راه واگذاری مسئولیت های اداری و.... به اقوام و اقلیت های دینی و مذهبی.

-  کاهش نابرابری های اجتماعی از طریق توجه به مناطق قومی و حاشیه مرزها.

-  جلوگیری از ایجاد «احساس محرومیت نسبی» در میان اقوام و اقلیت های دینی و مذهبی.

-  ممانعت از رواج نگرش های ناصحیح در مورد برخی از مناطق قومیتی که عمدتاً به عنوان مظهر مواد مخدر و وجود اشرار و ناامنی شناخته می شوند. (صالحی امیری، 1385: 413 و معینی، 1386: 73)

ب) برنامه های ایجابی

ارائۀ راهکارهای حل مناقشات، با حوزه ها، قلمروها و عرصه های گوناگون جامعه، تعامل، پیوند و درهم تنیدگی دارد. بنابراین، احصای همۀ حوزه ها، قلمروها و عرصه ها ضرورت دارد. این ضرورت از آن جهت است که به سیاست ها و برنامه ها، ویژگی روشنی، شفافیت، گویایی و تفصیل می بخشد. عرصه ها و مقولات مورد نظر عبارتند از مقوله های زبان و مذهب و توسعه، عرصه های فرهنگ، اجتماع، اقتصاد، سیاست.

  1. 1. توسعه:

1-1- توسعۀ موزون و همه جانبه مبتنی بر عدالت قادر است بسیاری از معضلات را رفع کند. بنابراین، می بایست توسعه بر مبنای الگوی بومی در همۀ ابعاد پیگیری شود.

1-2- در امر توسعه، برنامه ها در سطح ملی طراحی و تدوین و از برنامه ریزی بخشی و منطقه ای احتراز شود.

1-3- توسعۀ سیاسی با اهتمام به تقویت مردم سالاری دینی به عنوان شاخصی از توسعه توأم با دینداری و هماهنگ با سایر ابعاد و معطوف به هدف همبستگی ملّی تحقق یابد.

1-4- گذار از سازوکارهای هویت سنتی قومی به هویت ملی مدرن که از طریق توسعه میسر می شود، نیاز استراتژیک به جهت انتقال وفاداری از قوم به ملّت و دولت است. بنابراین، فرآیند ملّت سازی بر پایۀ توسعۀ بومی پایدار از اهمیت ویژه برخوردار است.

  1. 2. حوزۀ فرهنگ:

2-1- تبیین، تبلیغ و تأکید بر پیشینۀ تاریخی و فرهنگی مشترک ایرانیان در دستور کار همۀ دستگاههای تبلیغی و رسانه ای قرار گیرد.

2-2- تلاش بیش از پیش در جهت مبارزه با بی سوادی به منظور ارتقای دانش و سواد و رشد آموزش و پرورش انجام شود. این امر عامل تحرک اجتماعی و تسهیل روابط اجتماعی و رفع تعصبات و سبب کاهش فاصله های فرهنگی موجود خواهد شد.

2-3- تبیین و تقویت جایگاه روحانیت در طول تاریخ ایران به عنوان یاوران و رهبران اجتماعی مردم و تثبیت روحانیت بومی.

2-4- پیشگیری و مبارزه جدی با از خود بیگانگی جوانان که به بحران هویت فرهنگی تعبیر می شود. این مهم از طریق تبیین لایه های چند گانۀ هویتی در ایران - فرهنگ اسلامی، فرهنگ ایرانی، فرهنگ قومی و فرهنگ غربی- حاصل خواهد شد.

2-5- از آنجا که مقتضای همبستگی ملّی، فرهنگ فراگیر است، تمامی تلاش ها باید در جهت پاسداشت، تقویت و تحکیم ارزش ها، هنجارهای آن و بازآفرینی فرهنگ ملّی صورت پذیرد.

2-6- گردشگری داخلی برای شناخت فرهنگ ایرانی و خرده فرهنگ ها تقویت شده و از روند بومی گرایی در گزینش دانشجو، کامند و سرباز به طور جدی جلوگیری به عمل آید.

2-7- مهمترین گام برای بهره گیری از فرهنگ ملّی به عنوان محور همبستگی ملّی، ایجاد معرفت فراگیر در اقشار مختلف ملّت از طریق دستگاه های فرهنگی، رسانه ها، ناشرین، نویسندگان، هنرمندان و... است.

2-8- در تبیین هویت فرهنگی ایرانی باید تاریخ مستمر، دین گرایی، همگرایی فرهنگی، زبان مشترک، دشمن خارجی، آداب و رسوم اجتماعی، اعیاد، مناسک و نوع لباس را مد نظر قرار داد؛ این عناصر شروع کنندۀ همگرایی و شکل دهندۀ هویت ملّی اند.

2-9- استفاده از شخصیت ها و مشاهیر انقلابی، ادبی، علمی، روحانی و.... نظیر ستار خان، میرزا کوچک خان، شهریار، امام خمینی، علامه جعفری و... به عنوان سمبل های مشترک ایرانیان که تسهیل کنندۀ فرآیند حس تعلّق جمعی است.

2-10-     همۀ افراد و خرده فرهنگ ها، دسترسی منصفانه به فرهنگ و وسایل و ابزارهای آن را داشته باشند.

2-11-     جلوگیری از تسری تحریف تاریخ و حس هویت از سطح افراد و گروه های محدود به سطح توده های انبوه مردم (بنگرید به: معینی، 1386 ، احمدی، 1387، صالحی امیری، 1385  و ایزدی، 1380).

  1. 3. حوزۀ دین و مذهب

3-1- تأکید و صحّه گذاردن بر همگرایی دینی همۀ ایرانیان پیرو ادیان الهی.

3-2-    تأکید بر مذاهب اسلامی در تمامی محصولات فرهنگی جامعه.

3-3-    تقویت مراکزی که در جهت تقویت مذاهب اسلامی فعالیت می کنند.

3-4- ایجاد حوزه های علمیه اهل تسنن در سطح عالی. زیراد یکی از دلایل گسترش وهابی گری در مناطق قومیتی نظیر بلوچستان خروج روحانیون و طلاب از کشور به منظور گذارندن دوره های عالی در عربستان، پاکستان و هند است (ایزدی، 1380 و معینی، 1386).

  1. 4. حوزۀ سیاست:

4-1  استفاده از فکر، توانمندی نخبگان قومی در ادارۀ امور مناطق قومیتی و نیز در سطح ملی.

4-2- ارتقای رشد سیاسی همۀ اقشار مردم و آگاه کردن آنها در مورد برنامه های دخالت بیگانگان در چالش ها و مناقشات قومی.

4-3- تعمیق سیاست نقش زدایی در روابط با همسایگان به منظور جلوگیری از هر گونه بهره برداری دیگران از شکاف های زبانی، قومی و مذهبی.

4-4- توسعۀ نهادهای مدنی به منظور گسترش مشارکت جهت انعکاس خواستهای «در قبال مذاکره» اقوام و اقلیت ها و تأمین آنها توسط دولت و نفی تقاضاهای غیر قابل مذاکره.

4-5- پیگیری سیاست های عدم تمرکز و واگذاری اختیارات محلی و منطقه ای به دستگاههای محلی.

4-6- برنامه ریزی در جهت شکل گیری، تحیکم و دوام فرهنگی سیاسی که از بروز خشونت های قومی جلوگیری می کند. نهادهای خانواده، مدرسه و گروه های همسال در گرایش کودکان به خشونت نقش مهمی دارند، لذا اصلاح این نهادها حائز اهمیت فراوان است.

4-7- اتخاذ سیاست مناسبات قومی در زمان استقرار دولت مرکزی و برآمرده ساختن تقاضاهای معتدل.

4-8- اتخاذ سیاست مناسب از سوی دولت جهت فعالیت آزادانه قومیت ها در دستیابی به توسعه مشروط بر آنکه استقلال و تمامیت ارضی کشور تضعیف نشود (بنگرید به: مقصودی، 1380، صالحی امیری، 1385 و میرلوحی، 1383).

  1. 5. عرصۀ آموزش و پرورش

5-1- در کتب تاریخ نحوۀ پیدایش دولت بزرگ ایران و فرآیند تاریخ آن تبیین شود.

5-2 در کتب تاریخ یا ادبیات فارسی درسی با عنوان هویت ملّی، ارکان، عناصر، و مؤلفه های آن تشریح شود.

5-3- داستان های حماسی و اسطوره ای انتخاب و در دروس مختلف مطرح شده تا روح ملی و فرهنگ ایرانی به دانش آموختگان شناسانده شود.

  1. 6. عرصۀ زبان و ادبیات:

6-1- با توجه به استعداد زبان فارسی در ملّت سازی، این زبان از راه درست و غیر اجباری، زبان رسمی و ملّی معرفی شده و نقش همبستگی آفرین آن با ابزارهای مناسب تبلیغ شود

6-2- از تبدیل و تقلیل زبان فارسی به عنوان زبان یک قوم جلوگیری و از بهره برداری شوونیستی از زبان فارسی ممانعت به عمل آید

6-3- از ایجاد تقابل میان این زبان ملی و زبان های محلی و قومی جلوگیری شود

6-4- با هر گونه تلاش جهت تمسخر یا بی هویت جلوه دادن زبان های محلی به عنوان عامل اختلاف مقابله شود

6-5- تدوین راهبرد مشخص در نظام آموزشی کشور به منظور هماهنگ ساختن اقدامات مراکز آموزشی

  1. 7. حوزۀ اقتصاد:

7-1- محرومیت زدایی از همۀ مناطق قومی و توزیع عادلانۀ ثروت میان مناطق قومی و غیر قومی

7- 2- افزایش فرصت های شغلی در مناطق قوم نشین

7- 3- اولویت بخشی به عمران و آبادانی منطقه ای به ویژه در حاشیه های مرزی

7-4- توزیع عادلانه ثروت عمومی و بهرمندی برابر همۀ مناطق از مواهب و منافع کشور

  1. 8. حوزۀ اجتماعی

8-1- تشویق و ترغیب اقوام به ارتباطات اجتماعی بین خود جهت کاهش تصورات قالب، پیشداوری و فاصله های نگرشی قومی

8-2- استمرار بخشیدن و تقویت روابط بین قومی از طریق برگزاری جشنواره های علمی و...

8-3- حمایت از ورزش در مناطق قوم نشین و برنامه ریزی برای دیدارهای ورزشی سراسری

8-4- افزایش درآمد مردم مناطق قوم نشین به ویژه در نواحی مرزی جهت ایجاد رفاه مناسب از  طریق ارتقای معیشت، تأمین مسکن، تأمین اجتماعی و....

8-5- کنترل مطلوب روند مهاجرت به شهرها و جلوگیری از تبدیل مهاجران به حاشیۀ نشینی شهرهای بزرگ به عنوان کانونهای تنش (صالحی امیری، 1385: 419-421).

 

ششم: نتیجه گیری

همانگونه که در طلیعه مقاله اشاره شد، همبستگی ملی یکی از مهمترین عوامل حیات دولت های کنونی است که به واسطه آن هویت هر ملت تکوین یافته و بقا و تداوم آن در طول زمان میسر می شود. از سوی دیگر، وجود قومیتها به عنوان قسمی از خرده فرهنگ ها، یکی از واقعیت های غیر قابل انکاری است که در بطن خود و در صورت بی توجهی به آن، خطر بالقوه ای برای همبستگی ملی است. در ایران به عنوان کشوری کثیرالقوم، همبستگی ملی همواره در معرض تهدیدات گوناگونی و منجمله مطالبات قومیتی بوده است. مقاله حاضر با اتخاذ رویکردی توصیفی و تبیینی، بدون اینکه داعیه نظریه پردازی در خصوص چگونگی رابطه دولت اسلامی و پدیده اقلیت های قومی را داشته باشد، کوشش کرد تا ضمن شناخت موقعیت فعلی اقوام ایرانی و علل وقوع مناقشات قومی، راهکارهای عملی و  مناسبی را برای ایجاد وفاق بین اقوام مختلف ایران و تحقق همبستگی ملی در شرایط کنونی، ارائه کند.

در يك جمع بندي كلي مي توان گفت كه قوام همبستگي ملي در ايران از يكسو متّكي به مناسبات دولت ملّي ( نظام جمهوري اسلامي ايران) با اقوام مختلف كشور و از سوي ديگر متّكي به كم و كيف روابط اقوام درون ایران با يكديگر است. از منظر اخير، افزايش تراكم روابط ميان اقوام، به ويژه در سه حوزة تعاملي اقتصاد، فرهنگ و اجتماع، از يكسو مي تواند موجب همبستگي ملّي شود و همة اقوام را در عضويت اجتماع ملّي قرار دهد و از سوي ديگر با تعميق تعلقات و وفاداري هاي اقوام به اجتماع ملّي، ثبات و پايداري اجتماع ملّي را تضمين كند. اصلاح مناسبات بين قومي يا افزايش تراكم و قرينگي روابط اقوام با يكديگر، اساسي ترين گام اجتماعي براي تضمين يكپارچگي ملّي است که در مقاله حاضر به چگونگی تحقق و برخی از ابعاد آن اشاره شد.

 

 

کتابنامه

1. احمدی،حمید ،1387،آسیب شناسی مطالعات قومی در ایران، مجموعه مقالات همایش ملی "تنوع فرهنگی،همبستگی ملی" مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام

  1. احمدی،حمید،1379،قومیت وقوم گرایی در ایران،تهران،نشر نی

3. احمدی،علی،1387،سیاستگذاری امنیت ملی،تنوع فرهنگی و همبستگی ملی،مجموعه مقالات همایش ملی"تنوع فرهنگی،همبستگی ملی"مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام

4. اسلامی،علیرضا،قومیت وابعاد آن در ایران، در                                      HTTP://WWW.BASHGAH.NET

5. امان اللهی،اسکندر،1383،مناسبات قومی و وحدت ملی،بررسی موردی قوم لر،مجموعه همایش علمی"هویت ملی،بررسی نقش اقوام"معاونت اجتماعی وزارت کشور

6. امیدی،علی،1384،نظریه بسیج سیاسی قومیت و راهکارهای مهار و پیشگیری مناقشات قومی،مجله دانشکده علوم اداری واقتصاد دانشگاه اصفهان،سال نوزدهم،شماره 4

7. ایزدی،رجب،1380،نگاهی به یک دهه چالش بر سر هویت آذربایجان،مجموعه مدون(ایران،هویت،ملیت،قومیت)تهران،موسسه تحقیقات وتوسعه علوم انسانی

8. باهنر،محمدرضا،1387،جامعه ایرانی فرصتها و چالشها، مجموعه مقالات همایش ملی"تنوع فرهنگی،همبستگی ملی"مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام

9. حاجیانی،ابراهیم،1383،روابط قومی و وحدت ملی،مجموعه گفتارهای همایش علمی"هویت ملی،بررسی نقش اقوام"معاونت اجتماعی وزارت کشور

  1. خلیلی،محسن،1383،اقوام ایرانی و هویت ملی،بررسی مقایسه ای در قوانین اساسی،مجموعه گفتارهای همایش علمی"هویت ملی،بررسی نقش اقوام"معاونت اجتماعی وزارت کشور
  2. خوشرو،حسن،1387،هویت چند وجهی،ماهنامه زمانه،سال هفتم،شماره 70
  3. رضوی،سید ابوالفضل،1387،ایران وهویت ایرانی،ماهنامه زمانه،سال هفتم ،شماره 70
  4. شمخانی،علی،1387 ،همبستگی ملی و چالشهای آن در ایران، مجموعه مقالات همایش ملی"تنوع فرهنگی،همبستگی ملی"مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
  5. صالحی امیری،سیدرضا،1385،مدیریت منازعات قومی در ایران،تهران،مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام
  6. قلجی،حسین،سیاست قومی وقومیت گرایی در ایران،در                        HTTP://GHELEJI.BLOGFA.COM
  7. قمری،داریوش،1384،همبستگی ملی در ایران،تهران انتشارات تمدن ایرانی
  8. کفاش،جمشید،1382،زمینه های انسجام ملی در آذربایجان،فصلنامه مطالعات ملی،سال چهارم،شماره 2
  9. کوه شکاف، ناهید و هوشمند،احسان،1380،روند توسعه در مناطق کردنشین ایران قبل و بعد از انقلاب،مجموعه مدون(ایران،هویت،ملیت،قومیت)،تهران،موسسه تحقیقات وتوسعه علوم انسانی
  10. مطلبی،مسعود،1387جغرافیای سیاسی اقوام ایرانی،ماهنامه زمانه،سال هفتم شماره 79
  11. معینی، فائزه،1386،اتحاد ملی وانسجام اسلامیدر پایان نامه های دانشجویی،نشریه دانشگاه تمدن ساز،وزارت علوم،تحقیقات،فناوری
  12. مقصودی،مجتبی،1380،تحولات قومی در ایران،"علل وزمینه ها"،تهران،موسسه مطالعات ملی
  13. مقصودی،مجتبی،1383،سیاستهای قومی در ایران معاصر، مجموعه همایش علمی"هویت ملی،بررسی نقش اقوام"معاونت اجتماعی وزارت کشور
  14. یونسی،علی،1387،وحدت وانسجام ملی ایرانیان،بنیادها وریشه ها، مجموعه مقالات همایش ملی"تنوع فرهنگی،همبستگی ملی"مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام